رهبر انقلاب در تازهترین کلام خویش از ملت و برای ملت چیزهایی خواستند و نصایحی کردند و امیدهایی بستند که در رأس این خواستهها و امیدها پیروزی و سربلندی و جلب رضایت خداوند بود؛ و من به اقتضای سخن ایشان میگویم «چون چنین خواهی خدا خواهد چنین/ میدهد حق آرزوی متقین».
چه بسیار شد که همگان از پیروزی و سربلندی ایران در جنگ دوازدهروزه سخن گفتند و میگویند، اما یکی از آنهمه که در جنگ به کف آوردیم و کمتر از آن سخن گفتیم، احساس نیاز و اتکا و پشتگرمی مردم به رهبری بود. فراتر از آنچه بسیار کسان در فضای مجازی مینویسند و احساس خودشان در آن ایام جنگ و دعا و آرزوی سلامتی در حق رهبری را بازمیگویند، شخصاً از برخی منتقدان جدی رهبری معظم که در ایام معمول حاضر به تأیید یا تکریم هیچیک از تصمیمات ایشان نیستند، شنیدم که میگفتند «در روزهای جنگ خیلی نگران سلامتی رهبر بودیم و ایشان را تنها تکیهگاه باقیمانده برای کشور میدانستیم». حتی آشنایی هست که مرد حزب باد است و هرچه پای شبکهها میشنود، سادهدلانه و بیمحابا تکرار میکند و، چون میخواهد سری در میان سرها داشته باشد، حرفهای تند را بهتر میپسندد تا آنجا که کل حرفهایش کفر ابلیس میشود، اما در همین ایام نشان داد که آنهمه حیات در زیر ردای حزب باد را به نسیمی از کوی یار میفروشد، چنانکه روزی دو بار تماس میگرفت که «فلانی آقا سلامته؟!» و چه بسیار کسان که اهل دعای معمول افزایش روزی و عاقبتبهخیری هم نبودند ولی دست به دعای سلامتی رهبری برداشتند و، چون ملت از برگشتن ورق با گذشت چند ساعت از غافلگیری جنگ، هزاران امید و شکر داشت «در دعا و شکر کفها برفراشت/ در لب و کفش خدا شکر تو دید/ فضل کرد و لطف فرمود و مزید».
من به واسطه حرفه و شغلم از زخم زبان و طعن و نفرین ناکسان هم بیخبر نیستم، اما در همان ایام جنگ نوشتم که بسیاری از منتقدان نظام در رسانههای عمومی و حسابهای شخصیشان از مردم میخواستند در این ایام پرمخاطره و سرنوشتساز از تصمیم رسمی نظام که رهبری میگیرد پشتیبانی کنند. ما را به این راهبری امیدهاست «با تو ما، چون رز به تابستان خوشیم/ حکم داری هین بِکِش تا میکِشیم/ خوش بِکِش این کاروان را تا به حج/ای امیر صبر، مفتاح الفرج/ حج زیارت کردن خانه بود/ حج ربالبیت مردانه بود».
در جبهه انقلاب کمتر پیش آمده که تلاشی جدی و مایهدار و اصیل در دفاع از معنویت و حقانیت رهبری سامان گیرد، با آنکه این نیاز هر جامعهای است و اختصاصی به ایران هم ندارد. بسیاری از رهبران جهان هرچند سیاستمدار و زیرک و مدیر و مدبر باشند و در حیطه سرزمین خود برحق هم باشند، خالی از معنویتاند. در ایران عزیز ما، اما این آفتابی است که بر همگان رحمت است و بازارهای دنیای مادی و بوستانهای معنوی را رونق میبخشد و دشمن این آفتاب، صرافان قلابی هستند که کارشان در ظلمات رونق میگیرد و با درخشش نور آفتاب از حقه و نیرنگ بازمیمانند «بس کس اندر نور مه منهج ندید/، چون برآمد آفتاب آن شد پدید/ آفتاب اعواض را کامل نمود/ لاجرم بازارها در روز بود/ تا که قلب و نقد، نیک آید پدید/ تا بود از غبن و از حیله بعید/ تا که نورش کامل آمد در زمین/ تاجران را رحمه للعالمین/ لیک بر قلاب، مبغوضست و سخت/ زانک ازو شد کاسد او را نقد و رخت/ پس عدو جان صرافست قلب/ دشمن درویش کی بود غیر کلب؟».
اکنون خطاب به رهبریمعظم میگوییم آنچه از خیر و برکت که برای ایران و ملت ایران میخواهید، بهرغم جهانی از دشمنان بیمعنویت و بهرغم مدعیانی که منع کنند، برای ملت ایران رقم خواهد خورد، زود یا دیر. پاداش هشتاد سال «بودن برای خدا» همان است که «خدا برای تو باشد» و این سنت خداوند است. «چون چنین خواهی خدا خواهد چنین/ میدهد حق آرزوی متقین/ کان لله بودهای در ما مضی/ تا که کان الله پیش آمد جزا»؛ و ما هربار که با سخنان تازه به میانمان میآیی و آنچنان در سخنوری حق را ادا میکنی که در فرصتی بیستدقیقهای همه آنچه را سخنوران در ساعتها از گفتنش بازمیمانند، به روشنی بازمینمایی، از زبان حافظ با تو سخن میگوییم که «خیال روی تو در هر طریق همره ماست/ نسیم موی تو، پیوند جان آگه ماست/ بهرغم مدعیانی که منع عشق کنند/ جمال چهرهی تو، حجت موجه ماست».
| سردبیر